1. کاش پدر به‌جای گفتن: «اگه اون این‌طور می‌خواد خشنود باش.» کتاب شفای زندگی رو می‌داد دست آنجلیکا بخونه. کاش آنجلیکا…

  2. دوست عزیزم شما به من لطف دارید. شما خودتون استادید. نوشته‌های شما رو دوست دارم.

  3. باید هم میشد. به نظرم وجه تمایز داستان شما اینه که منتظر ایده ها نمیشید و از هرچیزی ایده ای…

  4. درود بر امیررضا جان هنرمند. این داستان رو چند روز پیش خیلی سریع و در یکی دو ساعت برای یک…

  5. امیررضا جان ممنونم از تعریف قشنگت. به درستی که تصاویر رو با وسواس انتخاب می کنم. صلیب، معرب چلیپا در…

  6. داستان فوق العاده‌ گیرا و جالبی بود چقدر نثر روان و خوبی دارید جناب طاهری.

  7. سلام شعر فوق العاده بود اما معنای چلیپا رو نمیدونم جز با نگاهی عمیق و فلسفی و شاعرانه به زندگی…

  8. وای چقدر خوب بود. یک‌جا همه رو خوندم. اون نقطه‌ بندی تو جمله‌هاتون خیلی خوب بود. روان هم نوشتید. ایده‌…

  9. 😢😢😢هرچیزی به‌جز این ایموجی می‌ذاشتم قصه رو خراب می‌کرد. کاش محبوبه عجله نمی‌کرد. کاش هیچ وقت جنگ نمی‌شد. کاش هیچ…

  10. چقدر زیبا و روان بود نوشته‌تون. چشمم اصلا توی چاله‌چوله نیفتاد موقع خوندنش. یاد فیلم‌نامه‌ی «آینه‌های روبرو» افتادم. اما خب…

  11. کاملن درسته. چون این خاطره‌ی تلخ توی قسمتی از ناخودآگاه شما تثبیت شده، تونستید حس تلخ نرسیدن پسر داستانک رو…

  12. بمیرم برای دلت که آب شد بچه. آقای طاهری شما انقدر قشنگ می‌نویسین که من همزمان با خوندن نوشته‌ی شما،…

  13. صدیقی العزیز ، لا أعرف العربیه. الرجاء الکتابه بالفارسیه. جناب حامد (جاناتان)! من پذیرای نقد سازنده هستم. کاش به جای…

  14. اظهر من الشمس است که منقول شما مملو از خطا و ایراد است پس بکوشید تا متنی افضل کتابت کنید!

  15. چه داستانی بود جناب طاهری شروع داستان حس تعلیق طرح معما برای خواننده و ضربه نهایی که اصلن انتظارش نمی…