باران

پاییز بارانی

دلم  یک چتر می‌خواهد کمی باران کمی شادی، کنار تو نشستن با لب خندان کمی آواز و موسیقی کنار جوشش چشمه صدای شُرشُر جویی میان دره‌ای پُر مه دلم یک شعر ‌می‌خواهد کمی پاییز تو باشی،قاصدک باشد، تغزل‌های شورانگیز ملالی نیست این‌ها را نباشد هیچ‌یک

ادامه »

پائیز

پنجره رو به خیابان باز است  بوی باران و نم چوب صنوبر جاری ست عابری خسته و سیگار به دست توده ابری به هوا افشانده ست یاسمین پشت به دیوار بلند آبشار زیر چتری همه رنگ ،با لبخند عکس می گیرد و مغرور به خود

ادامه »