
پستچی هر هفته در میزند
زنگ خانه به صدا درآمد. همان خانهای که دارای دری آهنی و زنگزده بود. خانهای غریب و فراموش شده در انتهای بنبست اقاقیا با پلاکی آبیِ با شماره ۲۴. مریم به یکباره از جا پرید و گفت:« بالاخره اومد». چادر گلدارش را بهسر کرد و
زنگ خانه به صدا درآمد. همان خانهای که دارای دری آهنی و زنگزده بود. خانهای غریب و فراموش شده در انتهای بنبست اقاقیا با پلاکی آبیِ با شماره ۲۴. مریم به یکباره از جا پرید و گفت:« بالاخره اومد». چادر گلدارش را بهسر کرد و
هانا آرنت در سال ۱۹۶۱ در جریان محاکمه آدولف آیشمن که جنایتکاری جنگی و مسئول کشتار تعداد بیشماری از یهودیان بود مفهومی را پدید آورد با عنوان «ابتذال شر». او به پیروی از یونانیان به ویژه ارسطو سیاست را از اساس شاخهای از اخلاق میدانست
همیشه نمیشود چشمها را به روی گذشته بست. گاهی باید برگشت و به پشت سر نگاهی کرد. به آنچه در روزگاران طولانی بر ما گذشته است. اولین جشن تولدی را که به یاد دارم در پانزده سالگی ام بود. مادرم باز هم غافلگیرم کرد. شبیه
پسرعمهی مادرم انباردار ادارهی آموزش و پرورش بود. آنروزها بهش میگفتیم ادارهی فرهنگ. بعدها رئیس اداره شد. دبستان ما در چند قدمی آن اداره بود. همیشه لب و لوچهی کتاب فارسیم تاخورده و کثیف بود. اما باکی نبود. به انبار اداره میرفتم و یک تومان
بچه که بودم تهران برایم خاطرهای فراتر از برج آزادی بود. اتوبوسهای دوطبقهاش را دوست داشتم. مخصوصا قرمزهایش را. اتوبوسهایی با سقفهایی تو رفته، ناصاف و صدمه دیده به علت برخورد با زیر پلها. خیلی کم پیش می آمد که به تهران سفر کنیم. هرچند
صلیب، یادبود رنجِ آدمی است نگاه کن که چگونه مصیبتبار تا قربانگاه بر دوشِ زخم خورده میکِشد چلیپایِ رنج خویش را تا کِی جان از کف بگذارد و کجا بار بر زمین نهد این آدمیزادهی رنجور، در انتهای هستی درد، قامت درختی است برایستاده در
خوب نوشتن و خوب گفتن بدون افزایش دایرهی واژگان به نظر دشوار بوده و چیزی کم خواهد داشت. یکی از راههای فراگیری آن، واژه برداری از نوشتههایی است که میخوانیم و به کار بردن آنها در گفتار و نوشتارمان میباشد. قبل از شروع، واژهها را