آن روز زودتر از همیشه سر قرار آمده بود. گویی میخواست فرصت بیشتری داشته باشد تا طعم دلهرهآور انتظار را در ذهنش حکاکی کند. اینپا و آنپا میکرد و مُشتش
سردرد، مهمان ناخواندهی این روزهایش بود. کشوی میز را باز کرد. یک آسپیرین برداشت. با بیحوصلگی گفت: «دندونی رو که درد میکنه باید کند و انداخت دور.» آسپیرین را سر
نگاهی به فلسفه سنِکا فیلسوف رومی – برگرفته از کتاب تسلی بخشیهای فلسفی نوشته آلن دوباتن آدمی از بدو تولد درمییابد که خواستههایش با دنیای بیرون همخوانی و تطابق مطلقی