مقالهها و داستانهای مجتبی طاهری
![](https://www.mojtabataheri.ir/wp-content/uploads/letter-2.png)
برای یاسمین
دخترم! به تو مینویسم. به تویی که تا این زمان نمیشناسمت. در شبی که احساس کمرشکن تنهایی حُلول تازهی عشقی را در خود هضم میکند و مرا بهناچار به سوی
۱۴۰۳/۰۲/۲۴
۳ دیدگاه
![](https://www.mojtabataheri.ir/wp-content/uploads/road.png)
داستانک جاده
همانطور که با دست چپش فرمان ماشین را چسبیده بود دست دیگرش را روی شانه پسر پنجسالهاش گذاشت و گفت: «ببین پسرم، زندگی درست شبیه این جادهاس. جادهای که فقط
۱۴۰۳/۰۲/۱۸
۱ دیدگاه