چرخ زندگی

چرخ‌های ماشین ساجعلی

دیروز با مادرم تماس گرفتم تا حالش را بپرسم. در میان حرف‌هایمان  به یک‌باره گفت : “شنیدی ساجعلی را کشته‌اند؟”. خبر را سریع و کوتاه به من داد . انگار در همان یک‌صدم ثانیه اول از گفتنش پشیمان شده بود تا خاطر مرا آزرده نکند

ادامه »