داستانک جاده همانطور که با دست چپش فرمان ماشین را چسبیده بود دست دیگرش را روی شانه پسر پنجسالهاش گذاشت و گفت: «ببین پسرم، زندگی درست شبیه این جادهاس. جادهای که فقط ادامه » ۱۴۰۳/۰۲/۱۸ ۱ دیدگاه
کاردرست باشیم یا درستکار؟ از کارهائی نام خواهم برد که شخص یا اشخاصی سعی و تلاش خود را نمودهاند تا آنها را به «درستی» انجام دهند. انجام درستِ کار بدون در نظر گرفتن نتیجهی ادامه » ۱۴۰۳/۰۱/۲۵ ۶ دیدگاه
شیوای گمشده با صدای رعد و برق ناصر به خود آمد. آخرین پک را به سیگارش زد و آن را درون جاسیگاری خفه کرد و به درون ویلا برگشت.شیوا با چند تن ادامه » ۱۴۰۲/۱۱/۰۹ ۴ دیدگاه