
بوی کتاب فارسی
پسرعمهی مادرم انباردار ادارهی آموزش و پرورش بود. آنروزها بهش میگفتیم ادارهی فرهنگ. بعدها رئیس اداره شد. دبستان ما در چند قدمی آن اداره بود.
پسرعمهی مادرم انباردار ادارهی آموزش و پرورش بود. آنروزها بهش میگفتیم ادارهی فرهنگ. بعدها رئیس اداره شد. دبستان ما در چند قدمی آن اداره بود.
صلیب، یادبود رنجِ آدمی است نگاه کن که چگونه مصیبتبار تا قربانگاه بر دوشِ زخم خورده میکِشد چلیپایِ رنج خویش را تا کِی جان از
خوب نوشتن و خوب گفتن بدون افزایش دایرهی واژگان به نظر دشوار بوده و چیزی کم خواهد داشت. یکی از راههای فراگیری آن، واژه برداری
باران میآید قطار میرود من میدَوم تو میروی من میمانم در حسرت بوسهی واپسین قطار میرود تو میروی و خاطره میشود عطر لبخندت هنگام وداع
یکی از موانعی که ابلاغ و انتقال پیام را دچار مشکل میکند کژتابی است. این اصطلاح نخستینبار توسط بهاءالدین خرمشاهی ابداع و بکار برده شد.
حالا دیگر سالن انتظار خلوت شده است. مراجعین کارهایشان راه افتاده و رفتهاند. چه خونهایی که باید ریخته میشد و نشد. چه آدمهایی که باید
دیوانگی تعبیری است از آن چه که بر یک نویسنده میگذرد. نویسنده کسی است که به گونهای دیگر میاندیشد. او چیزی برای خود نمیخواهد الا
اسمش را پرسیدم گفت: مجتبی چون اینور میز بودم به خودم اجازه دادم کمی سربه سرش بگذارم گفتم: مجتبی هم شد اسم؟ گفت: نه خیلی،