
داستانک کارت ویزیت
«میشه شمارهتونو داشته باشم؟» «بله، الان کارتم رو بهتون میدم» کشوی میزش را باز کرد و چشمش به ساندویچی که صبح همسرش برایش آماده کرده بود افتاد. کشو را بست و گفت: «ببخشید، کارت همرام نیست». نوشتههای مرتبط داستانک آسپیرینداستان کوتاه پستچی هر هفته در