اول خرداد

باز هم اول خرداد رسید دختر سبز بهار سرزده از راه رسید غنچه در باغچهی زندگی آرام شکُفت بلبل از شوق به رویش خندید شبنمی بر پرِ آن غنچهی گل پای کوبید و برقصید و چکید یاسمین سوگلی باغچهی هستی شد جام گیتی پرِ شادی شد و لبریز امید
امتحان ریاضیات

یاسمین میگفت: «همیشه از امتحان ریاضیات میترسیدم. دشواری آن اگر از هوا کردن آپولو بیشتر نبود دست کمی هم از آن نداشت. اما اگر سختیهای تمرین ریاضی و امتحاندادن را کنار بگذاریم، نشاندادن ورقهی امتحان به پدرم برای امضاء و شرمساری حاصل از آن برایم سخت بود و ناشدنی. پدر دعوا نمیکرد. با مهربانی برایم […]
پائیز

پنجره رو به خیابان باز است بوی باران و نم چوب صنوبر جاری ست عابری خسته و سیگار به دست توده ابری به هوا افشانده ست یاسمین پشت به دیوار بلند آبشار زیر چتری همه رنگ ،با لبخند عکس می گیرد و مغرور به خود می بالد کودکی شال و کلاهش به رنگ شادی می […]