مقاله‌ها و داستان‌های مجتبی طاهری

لحظه‌های پرواز

لحظه‌های پرواز

گاهی اوقات لحظاتی در زندگی من وجود دارند که با همیشه تفاوت دارند. نمی‌دانم چه اصراری دارم که تو هم این لحظه‌ها را درک کنی. شاید به این دلیل است که این لحظات زیبا هستند و به هر چه زیبایی است ربط دارند و همه متعلق‌اند به تو که زیبایی

ادامه »

آینده

این روز ها و سال ها ،همان آینده ای است که سالها پیش در کنجی از گوشه و کنار دنیا به آن فکر می کردم و در دفتر سبز خاطراتم در باره اش می نوشتم. افقی در دور دست ، در ورای روز های بی شمار نیامده . اکنون دیگر

ادامه »

گوشواره

روز زن بود. رفته بودیم بیرون. داشتم فکر می‌کردم چطور همسرم را غافل‌گیر کنم. از کف ماشین چیزی برداشت. کمی به من نگاه کرد و پرسید: «این چیه؟». به لنگه‌ی گوشواره‌‌ای که توی دستش بود نگاه کردم و گفتم:«نمی‌دونم». هر دو غافل‌گیر شدیم. دور زدیم و به خانه برگشتیم.

ادامه »