
دختر سهشنبهها
عکاسی “خاطره” در طبقهی بالای یک ساختمان آجری قدیمی قرار داشت. پلکان باریکش به دری چوبی با شیشهی مات ختم میشد. وقتی کسی وارد میشد، زنگولهی بالای در به صدا درمیآمد. آنوقت صاحب عکاسی؛ مردی سالخورده، بداخلاق و خوابآلود، چرتش پاره میشد. سبیل سفیدش را