داستان کوتاه پرسپولیسی هستی یا استقلالی؟ مسابقه تمام شد. یک بر صفر. برای خروج از ورزشگاه غوغائی بود. با سرعت خود را به پارکینگ ورزشگاه رساندم. میدانستم قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. عدهای با پرچم و ادامه » ۱۴۰۰/۰۹/۰۳ بدون دیدگاه
داستان کوتاه ماجرای عجیب زبالهی سر چهار راه دمدمای صبح بود. هوا تازه گرگ و میش شده بود. هاشم، سحرخیزترین رفتگر شهر با جاروی دسته بلندش کرت و کرت و کرت خاکهای کوچه را تار و مار میکرد. ادامه » ۱۴۰۰/۰۹/۰۲ ۵ دیدگاه
ثانیه های بی قرار نوزده، هجده، هفده، هنوز ترمز دستی بالاست. نیم کلاچ و گازهای پی در پی، دور موتور از ۳۰۰۰ بالاتر می رود.ماشین همچون سگی حمله ور به جلو می تازد. اما ادامه » ۱۴۰۰/۰۸/۲۹ بدون دیدگاه