مجتبی طاهری
مجتبی طاهری
بایگانی‌ها

مسافری را بدرقه می‌کنید که در آستانه در، قرآن را می‌بوسد و از زیر آن رد می‌شود. او اطمینان خاطر دارد این کار او را از خطرات احتمالی مصون نگه می‌دارد. به ساعتش نگاهی می‌اندازد کمی دیر شده است. اگر پایی بردارد و دستی بجنباند بدون تاخیر به فرودگاه خواهد رسید. زمان اندک است و مسیر فرودگاه پر‌ترافیک. بینی‌اش آبستن عطسه‌ای مردد میان آمدن و نیامدن است. بار دیگر به ساعتش نگاه می‌کند. برای عطسه چاره‌ای جز آمدن نمانده است. عطسه می‌کند. با این‌که دیر شده است چند دقیقه‌ای صبر می‌کند. مبادا در سفر به خاطر عطسه‌ای ناخواسته به حادثه‌ای ناخواسته دچار آید.

 دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. اطمینان دارد بعد از آن عطسه‌ای که از او سر زده است حتماً اتفاق بدی خواهد افتاد. حال اگر از او بخواهید ماسکی را روی دهانش بگذارد شانه‌هایش را به نشانه‌ی انکار ویروس همه‌گیر بالا انداخته و با حماقتی که نام شجاعت بر آن نهاده از در بیرون می‌رود و به عرصه‌ی هلاکت قدم می‌گذارد.

ممکن است از پرواز جا بماند اما چند دقیقه‌ای پس از عطسه صبر می‌نماید. پس چگونه است که آن همه آمار و شواهد علمی و تجربی پیرامون همه‌گیری ویروس و مرگ و میر دوستان و نزدیکان خود را نادیده گرفته و انکار می‌کند، اما پیامد آن عطسه‌ی بی‌محل را نه یک خطر احتمالی بلکه قطعی‌ترین احتمال برای بروز فاجعه‌ای می‌داند حتی اگر به کتاب مقدس پناه آورده باشد؟

شاید به عارضه خود استثناءپنداری دچار گشته و بیماری و مرگ و میر را نه از آنِ خود بلکه برای دیگران می‌داند. و یا احتمال ابتلا به بیماری را بسیار ناچیز دانسته و حتی در صورت ابتلا خود را عضوی از دار‌‌ و‌ دسته نجات‌‌یابندگان می‌داند . از این رو احتمال این خطر را بسیار اندک فرض کرده که به تحمل ماسکی بر روی دهانش نمی‌ارزد.

حال فرض کنید به او هشدار داده‌‌اید که در مسیر پیش رویش از زیر پل‌هایی هوایی عبور خواهد کرد که یکی از سنگ‌های زیر سقف آن لق بوده و هر آن ممکن است به روی کسی سقوط کند. با این‌که احتمال این اتفاق در‌صد معنا‌دار و چشم‌گیری نیست، یا مسیری دیگر ولو دورتر را برخواهد گزید و یا با سرعت و ترس از زیر تمامی پل‌ها در حالی‌ که نیم‌نگاهی به بالای سر دارد عبور خواهد کرد.

شگفت انگیز است پیدایش و شکل‌گیری این باورها و خرافه‌ها

لطفاً دیدگاه خود را بنویسید

3 پاسخ

  1. متاسفانه سالیان سال است که همه ما درگیر خرافه وعادات و تفکرهایی هستیم که دست وپاگیریشان بیشتر به چشم می آید ،تا راه گشا بودنشان…
    این روزها در شهر کوچک خودم شاهد این هستم که مردم چگونه فرهنگ ولباس شان یک شبه تغییر می کند . اما زهی خیال… تا کی افکار نو و زنده شروع به فرهنگ سازی کنند .
    بی نهایت سپاس…

  2. جهل وخرافات ریشه تمام بدبختی هاست . بسیار عالی گفتین . متاسفانه این خرافات بیشتر هم شده، کاش ریشه بیسوادی از بین می‌رفت تا شاید بهتر فکر کنیم . موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *