داستانک کارت ویزیت

«می‌شه شماره‌تونو داشته باشم؟»

«بله، الان کارتم رو بهتون می‌دم»

کشوی میزش را باز کرد و چشمش به ساندویچی که صبح همسرش برایش آماده کرده بود افتاد.

کشو را بست و گفت:

«ببخشید، کارت همرام نیست».

visitcard
برچسب‌ها:
※ لطفأ «دیدگاه» خود را بنویسید ※
10 دیدگاه
    1. جناب آقای رحیمی سپاس‌گزارم از شما. می‌توان به سادگی دچار لغزش شد و گاهی تلنگری هرچند کوچک ما را در مسیر درست نگه می‌دارد. این داستانک نمونه‌ای از موارد بی‌شماری است که روابط آدم‌ها را به تیرگی می‌کشاند. و گاهی اگر به خوبی‌های دیگران توجه کنیم در حفظ ارتباطات مهم و مؤثر خود با دیگران موفق شده‌ایم. آنچه از این داستانک بر‌می‌آید حس قدردانی، وفاداری و ایستادگی در برابر گرایش‌های نامناسب است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست

بایگانی‌ها
آمار
  • 0
  • 0
  • 0
  • 22
  • 8
  • 114,908
  • 24,310