یکی از مُغالطاتی که در گفتگوهای روزانه به فراوانی شنیده میشود مغلطهی فضل فروشی است. در این نوع مغلطه فرد میکوشد ناتوانیاش در ارائه یک استدلالِ درست و منطقی را با بیان عباراتی قلمبه و ناآشنا بپوشاند. بهعنوان مثال اگر در مورد گزارهای از وی توضیحی خواسته شود با گفتن عبارت ” این که اظهر من الشمس است” خود را از توضیح بیشتر معاف میکند. و یا به جای اینکه بگوید همهی انسانها خود را دوست دارند میگوید: “حب الذات در انسان مفطور است”.
او میخواهد نتیجه دلخواهش را از آن گفتگو بهدست بیاورد. برای همین عباراتی دشوار و دهانپرکن را در کلام خود میگنجاند تا خود را فردی با فضل و کمالات و باسواد نشان دهد تا از این راه مخاطب مجبور به پذیرش حرف او گردد. حال اگر مخاطب معنی آن عبارات دشوار را نداند توجهش از محتوا به سمت آن عبارات منحرف شده و متوجه نادرستی استدلال گوینده نخواهد شد.
در مواردی دیگر فرد به بیان ضربالمثلها و اشعار شاعران بزرگ پرداخته و از دانشمندان ادب و فلسفه نام میبرد و از این راه برای خود و گفتههایش اعتباری کسب مینماید و موجب فریب و گمراهی مخاطب ناآگاه خود خواهد گردید.
سازوکار این مغلطه بدینصورت است که شخص مغلطهگر استدلالش برای قبولاندن مفهومی نادرست به دیگران، ضعیف و پر از خطا است. و یا در بیان مفهومی به این علت که خود به درستی آنرا نفهمیده ناتوان است. بنابراین با پیچیدهگویی و استفاده از عبارات دهانپرکن و نامفهوم میکوشد تا به مهملات خود رنگ و لعابی علمی ببخشد. و یا با ایجاد ترس در مخاطب او را وادار به پذیرش منظور خود نماید.
4 دیدگاه
چقدر من این موضوع رو دوست داشتم. یادم میاد یکی از لایوهای استاد شاهین کلانتری هم دربارهی همین موضوع بود. اینکه کسی که چیزی رو میدونه، اون رو ساده بیان میکنه و کسی که به دونستن چیزی وانمود میکنه، اون رو میپیچونه تا کسی نفهمه که اون چیزی نمیدونه.
خیلی موضوع جذابی بود.
بنظرم مغلطه گو سفسطه میکند تا حرفش را به کرسی نشاند.
جالب بود
درست گفتید. گرچه مغلطه کمی با سفسطه متفاوت است.
بسیار جامع و گزیده