مجتبی طاهری
مجتبی طاهری

تنها تو بودی

 و غمی که در دلم می پایید 

و می رفت تا ابدیت یابد 

و راز جاودگانی اش را خواندی در نگاه من

چه ناباورانه دوختی بر من نگاهت را

ندانستی که رسالت نگاه را لبخندی تمام می کند

من آسوده خاطر یک لبخندم

تو غمگین کدام نگاهی

لطفاً دیدگاه خود را بنویسید

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *