تنها تو بودی
و غمی که در دلم می پائید
و می رفت تا ابدیت یابد
و راز جاودگانی اش را خواندی در نگاه من
چه ناباورانه دوختی بر من نگاهت را
ندانستی که رسالت نگاه را لبخندی تمام می کند
من آسوده خاطر یک لبخندم
تو غمگین کدام نگاهی
تنها تو بودی
و غمی که در دلم می پائید
و می رفت تا ابدیت یابد
و راز جاودگانی اش را خواندی در نگاه من
چه ناباورانه دوختی بر من نگاهت را
ندانستی که رسالت نگاه را لبخندی تمام می کند
من آسوده خاطر یک لبخندم
تو غمگین کدام نگاهی
یک دیدگاه
زیبا نوشتید