مجتبی طاهری
بایگانی‌ها

ابتذال شر در فلسفه‌ی هانا آرنت

 «هانا آرنت» در سال ۱۹۶۱ در جریان محاکمه‌ی آدولف آیشمن که جنایت‌کاری جنگی و مسئول کشتار تعداد بی‌شماری از یهودیان بود مفهومی را پدید آورد با عنوان «ابتذال شر».

 او به پیروی از یونانیان به‌ویژه ارسطو سیاست را از اساس شاخه‌ای از اخلاق می‌دانست که اگر درسیاست‌ورزی اخلاق را کنار بگذاریم نام سیاست زیبنده‌ی آن نخواهد بود. او باور داشت که پس از یونانیان اخلاق از سیاست جدا شده و نادیده گرفته شده است و از آن پس دولت دیگر کارکرد خود را در تعالی بخشیدن به روح آدم ها از دست داده و وظیفه خود را تا سطح اداره‌ی امور کاهش داده است. بنابراین در چنین اوضاعی انسان دیگر به دنبال معنا نمی‌گردد و تمام تلاشش در راستای براورده نمودن نیازهای روزافزون معاش می‌شود. از این‌رو دیگر یارایی برای جست‌وجوی معنا برایش به‌جا نخواهد ماند. و این‌گونه است که عرصه‌ی پیدایش شرّ و شرارت هموار گردیده است.

 برگردیم به موضوع آیشمن و فاجعه فلاکت‌بار کشتار بی‌رحمانه‌ی میلیون‌ها یهودی و اسیر جنگی‌ای که در اردوگاه‌های مرگ نازی‌های آلمان در جنگ دوم جهانی بر اثر اسنشاق گاز، تیرباران، کار بسیار سخت و گرسنگی مفرط به کام مرگ فرستاده شدند.

 در سال ۱۹۴۲ در کنفرانس «وانزه» در ویلایی به همین نام قراردادی با نام «راه حل نهایی» و یا «واپسین‌چاره» تنظیم گردید. در این پیمان‌نامه به آسانی درباره نسل‌کشی و قتل عام تمامی یهودیان تصمیم گرفته شد. این تصمیم بسیار ساده و کارامد می‌نمود. در این میان تنها چیزی که جنایت‌کارانی مثل آیشمن را به فکر وا می‌داشت نوآوری و خلاقیت برای کاهش هزینه‌های این نسل‌کشی و سرعت بخشیدن به آن بود. می‌بایست راهی می‌یافتند تا در کوتاه‌ترین زمان و با صرف کمترین هزینه، افراد بیشتری را به کام مرگ روانه کنند.

آیشمن خوش‌حال و خشنود بود از این‌که داوطلب شده بود تا معمار و مجری طرح «واپسین‌چاره» باشد. طرحی که مورد تأیید افراد بااحترام جامعه، و رهبران سیاسیش بود.

هانا آرنت در گزارشی که بعدها در کتابی با عنوان اصلی «آیشمن در اورشلیم» و عنوان فرعی «ابتذال شر» به چاپ رسید جنایات نازی‌ها را – بر‌خلاف باور همگانی- ناشی از سرشت بد و لذت‌بردن از آدم‌کشی نمی‌داند. بلکه علت پیش‌قدم‌شدن آیشمن در اجرای طرح «راه حل نهایی» را فقدان و یا ضعف اندیشه‌ورزی و داوری می‌داند. آیشمن هیچ کینه‌ای نسبت به یهودیان نداشت بلکه بی‌چون و چرا به فرمان بالادستی خود گردن نهاده بود. او از تصویرسازی و خیال‌ورزی در مورد درد و رنجی که یهودیان می‌کشیدند و همچنین از تفکر و گفت‌وگوی درونی با خود عاجز و ناتوان بود. که اگر این‌گونه نبود می‌توانست در ذهن خود به نتایج و آثار رفتارش و نادیده گرفتن ابعاد انسانی و اخلاقی آن پی ببرد.

هانا آرنت باور داشت که برای هر شخصی خویشتنِ دیگری نیز وجود دارد. کسی که با خودش حرف می‌زند در واقع با خویشتن دیگر خود در حال گفت‌و‌گو است. خویشتنی که می‌شود با او سازگار و یا ناسازگار بود. اگر کسی با دیگران ناسازگار باشد می‌تواند به سادگی او را نادیده گرفته و به راه خویش برود. اما اگر با خویشتن دیگر خود ناسازگار باشد و مرتکب بدی شود محکوم است به همزیستی تحمل ناپذیر با همان خویشتن خویش.

او بر این باور است که بدکارانی که هرگز با خود روبه‌رو نمی‌شوند و بدی و شرارتی را که در حق دیگران روا داشته‌اند به‌ یاد نمی‌آورند هرگز از ارتکاب دوباره و چندباره‌ی آن واهمه‌ای نخواهند داشت.

استدلال هانا آرنت این بود که آیشمن نه رذل بود و نه شریر و نه از آزار دیگران لذت ‌می‌برد. جنایاتش نه عمق اخلاقی داشت و نه برخاسته از روان او. بلکه او تنها در سطح اخلاقیِ مبتذلی قرار داشت. اعمال و جنایاتش فاقد هرگونه معنای عمیق و صرفا انجام وظیفه‌ای از سر بی‌فکری محض بود.

این چنین افرادی از تفکر نقادانه عاجز می‌باشند و اَعمال آنها بر اساس داوری‌های کورکورانه و نسنجیده خواهد بود. آنها تنها با توجه به باورهایی که بر اثر تقلید و یا شست‌و‌شوی مغزی‌ای که توسط دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاندا در ظرف ذهنشان جای گرفته دست به عمل خواهند زد. هرگاه دهان خود را باز می‌کنند به جز مُشتی الفاظ و تعبیرات فرسوده که نه از آنِ خود بلکه عاریتی است، چیزی از آن خارج نخواهد شد. این نوع اعتقاد قالبی و کلیشه‌ای بستر هرگونه استدلال و تفکر نقادانه و نگرش جدید را از آن‌ها خواهد گرفت. آن‌ها مدام مفهومی را بیان می‌کنند که ذهنشان برایش مهندسی شده است. پاسخ هیچ نقد و مخالفتی را نمی‌دهند مگر با هر آن‌چه به ایشان آموزش داده‌اند. بنا‌براین اگر در مجادله و بحث و گفت‌و‌گو با این افراد احساس کردید که به تمامی نقد‌های شما پاسخی آماده و قالبی دارند بدانید آن گفت‌و‌گو بین شما و او برقرار نیست بلکه شما با ماشینی در حال مذاکره هستید که توسط اشخاص دیگری برنامه‌ریزی شده است.

جامعه می‌کوشد تا با حفظ آداب و رسومی که به نام اخلاق به شهروندانش معرفی می‌کند به بقای خود ادامه دهد و از این رو فرصت تفکر مستقل را از شهروندانش می‌گیرد. و این‌گونه است که شهروندان مطلوب، مطیع و خوبش همان‌هایی هستند که پای‌بند به آداب و رسومی که به نام اخلاق به آن‌ها معرفی شده خواهند بود.

در مورد این شهروندان خوب و سر‌به‌راه باید گفت که در صورت تغییر شرایط و نظام اخلاقی جامعه، آن‌ها هستند که بدون هرگونه سوال و چون و چرایی پذیرنده‌ی شرایط جدید خواهند بود. مگر نه این است که آیشمن تا قبل از عضویتش در دستگاه نظامی هیتلر مطیع کلام خدا بود و قتل را گناهی نابخشودنی می‌دانست. پس چه شد که با تغییر نظام اخلاقی نوظهورِ تحمیلی هیتلر دست به شرارت و کشتار زد. افرادی هم بودند که از همرنگ جماعت شدن سرباز زدند. اما افراد مبتذل و آنان که همرنگ جماعت شدند منشأ شر و شرارت شدند.

آرنت نه تنها آیشمن و یارانش را متهم می‌دانست بلکه تحت تاثیر «کانت» بر این باور بود که تمام افرادی که نخواسته‌اند به بلوغ فکری برسند و «خوداندیش» شوند و با رژیم هماهنگ شده و همرنگی با جماعت را انتخاب کرده‌اند، جملگی متهم هستند و باید محاکمه شوند. همانان که به راحتیِ عوض‌کردن لباس خود ارزش‌های اخلاقی خود را تغییر می‌دهند. هر کسی ممکن است در یک سیستم فراگیر که اقدام به جذب توده‌ها نموده خود را مهره‌ای ناچیز در آن سیستم، مأمور و معذور و قربانی شرایط و بی‌تقصیر بداند. اما یقینِ نیرومند آرنت این بود که مسئولیت فرد پاسخ‌گویی در مورد چرایی عضویتش برای خدمت به چنین دستگاهی می‌باشد. او در پاسخ به چنین بهانه‌ای مردم کشوری مانند دانمارک را مثال می‌زند که اگرچه آلمان بر آن مسلط گردید اما مردمش از تن‌دادن به طرح «واپسین‌چاره» سرباز زدند. کسی که با خود وارد گفت‌و‌گو نمی‌شود طبیعی است که قادر به تشخیص خیر از شر نباشد و دست به شرارت و بدکاری بزند.

هانا آرنت یک نویسنده یهودی بود و پس از جریان محاکمه آیشمن در اورشلیم موجی از مخالفت‌ها از جانب یهودیان علیه وی به‌راه افتاد.

آدولف آیشمن سال ۱۹۴۲
آدولف آیشمن در دادگاه اورشلیم سال ۱۹۶۱
ساختمان ویلایی شماره ۵۶–۵۸ گرسن وانزه محل برگزاری کنفرانس وانزه که اکنون موزه است

نامه‌ی راینهارت هایدریش به دیپلمات آلمانی مارتین لوتر مبنی بر درخواست کمک اداری در اجرای راه حل نهایی، ۲۶ فوریه ۱۹۴۲
یهودیان در صف انتخاب برای فرستاده‌شدن به آشویتس

در این مقاله از نوشته‌ی آقای عزت الله فولادوند بهره‌ی زیادی بردم.

shadow.png
لطفاً دیدگاه خود را بنویسید

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *