صلیب، یادبود رنجِ آدمی است
نگاه کن که چگونه مصیبتبار
تا قربانگاه بر دوشِ زخم خورده میکِشد
چلیپایِ رنج خویش را
تا کِی جان از کف بگذارد
و کجا بار بر زمین نهد
این آدمیزادهی رنجور، در انتهای هستی
درد، قامت درختی است
برایستاده در شمایل صلیب
چلیپایِ به زنجیر درآمده
آراسته به غفلت
به گریبانِ آدمی
2 دیدگاه
سپاسگزارم از شما. خودم خیلی این شعر رو دوست دارم. حکایت رنج همیشه همراه انسان است. گاه بزک شده و فریبنده چون صلیبی در زنجیر و گردنبندی از طلا
شعر خوشآهنگ و پرمفهومی بود. لذت بردم. به زیبایی هم خوانده شده، هم آهنگ و هم صدای قشنگی بود. پاینده باشین.