صلیب، یادبود رنجِ آدمی است
نگاه کن که چگونه مصیبتبار
تا قربانگاه بر دوشِ زخمخورده میکِشد
چلیپایِ رنج خویش را
تا کِی جان از کف بگذارد
و کجا بار بر زمین نهد
این آدمیزادهی رنجور، در انتهای هستی
درد، قامت درختی است
برایستاده در شمایل صلیب
چلیپایِ بهزنجیردرآمده
آراسته به غفلت
به گریبانِ آدمی
9 پاسخ
چلیپای به زنجیر درآمده؛ آراسته به غفلت به گریبان آدمی.
بسیار زیبا بود.
من خانهی زبانی در شهر محل زندگیام تاسیس کردم که ناماش “چلیپا” است.
سلام شعر فوق العاده بود اما معنای چلیپا رو نمیدونم جز با نگاهی عمیق و فلسفی و شاعرانه به زندگی این شعر سروده نمیشد اما بخش بزرگی از زیبایی محتوا مربوط به عکسها و طراحی های زیباییه که پیداست با وسواس انتخاب شدن و متن و تصویر مکمل همن کلا سلیقه خوبی در تولید محتوای وبلاگ دارید و به گمانم به یک سبک شخصی و زیبا رسیدید
امیررضا جان ممنونم از تعریف قشنگت. به درستی که تصاویر رو با وسواس انتخاب می کنم. صلیب، معرب چلیپا در فارسی است.
خیلی شعر زیبایی بود و خوانشتون زیبایی شعر رو دو چندان کرد.
موفق باشین
خوشحالم پسندیدید. سپاسگزارم.
چقدر زیبا بود این شعر. صدای خودتونه آقای طاهری؟
خانم عبدی متشکرم خودم هم این شعر رو خیلی دوست دارم. بله صدای خودمه
سپاسگزارم از شما. خودم خیلی این شعر رو دوست دارم. حکایت رنج همیشه همراه انسان است. گاه بزک شده و فریبنده چون صلیبی در زنجیر و گردنبندی از طلا
شعر خوشآهنگ و پرمفهومی بود. لذت بردم. به زیبایی هم خوانده شده، هم آهنگ و هم صدای قشنگی بود. پاینده باشین.