شاید پدری را دیده باشید که در محل کار خوشبرخورد و صبور است، اما در خانه زود عصبانی میشود. یا دوستی که در جمعهای اجتماعی پر از لبخند و ادب است، اما با خواهر و برادرش به تندی حرف میزند. چرا این دوگانگی در رفتار ما وجود دارد؟
برای فهم این موضوع میتوان ارتباطاتمان را در سه سطح دستهبندی کرد:
۱. سطح تنهایی
وقتی تنها هستیم، هیچ نقابی در کار نیست. رفتار ما تابع راحتی و امکاناتی است که در اختیار داریم. ممکن است روی مبل غذا بخوریم، نیمهشب بیدار بمانیم یا لباسهای راحت بپوشیم. اینجا نیازی به رعایت آداب نیست، چون کسی ما را نمیبیند و قضاوت نمیکند.
۲. سطح نزدیکان
در این سطح با خانواده و دوستان در ارتباطیم. صمیمیت و شناخت باعث میشود رودربایستی کمتر باشد. خواستهها و منافع همدیگر را میدانیم، اما همین نزدیکی میتواند منبع تنش شود:
توقعات بالا داریم («چرا همیشه من باید ظرفها را بشویم؟»).
سطح تماس زیاد است و برخوردها بیشتر تکرار میشود.
خیالمان راحت است که نزدیکانمان ما را ترک نمیکنند، بنابراین گاهی بیمحابا رفتار میکنیم.
به همین دلیل است که مهربانی با آنها سختتر از مهربانی با یک غریبه به نظر میرسد.
۳. سطح اجتماعی
در ارتباط با افراد بیرون از خانه، ما بیشتر مراقب تصویر اجتماعی خود هستیم. چیزی به نام «آبرو» اهمیت پیدا میکند. برای مثال، همان پدری که در خانه پرخاش میکند، در محل کار لبخند میزند، چون میداند قضاوت همکاران یا مدیر میتواند بر آیندهاش اثر بگذارد. در این سطح، ادب و آداب اجتماعی ابزار حفظ احترام و پیشبرد منافع است.
نقش قضاوت دیگران
رفتار ما همیشه تحت تأثیر قضاوت دیگران شکل میگیرد. با کسانی که هر روز میبینیم (مثل خانواده) مراقبت کمتری میکنیم، چون رابطه پایدار است. اما با کسانی که ممکن است فقط یکبار ببینیم، بیشتر رعایت میکنیم، چون میخواهیم تصویری خوب از خود بر جای بگذاریم.
جمعبندی
در نهایت، تفاوت رفتار ما با نزدیکان و غریبهها طبیعی است و ریشه در دو چیز دارد:
۱. میزان صمیمیت و تکرار ارتباط.
۲. اهمیت قضاوت دیگران برای منافع و تصویر اجتماعی ما.
اما این طبیعی بودن به معنای درست بودن نیست. اگر در خانه همیشه خشمگین و در جامعه همیشه مهربان باشیم، تعادلمان بههم میخورد. شاید بد نباشد یاد بگیریم همانقدر که به «آبرو» در جامعه اهمیت میدهیم، به «احترام و آرامش» در خانه هم اهمیت بدهیم.
آخرین دیدگاهها